سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با درد خود بساز چندانکه با تو بسازد . [نهج البلاغه]

حکایت خیار دزد

ارسال‌کننده : نورا حمید سرخه در : 92/3/25 8:51 عصر

حکایت
دزدی بباغی رفت که خیار بدزدد ناگاه صاحب باغ رسید و اور ا بگرفت و گفت چرا به باغ من امده ای ، گفت من نیامده ام دزدی کنم لیکن باد تندی وزید و مرا برداشته و باغ انداخت.
گفت چرا خیار چیدی ، گفت از ترس باد بوته خیار را گرفتم کنده شد گفت چرا بدامن خود ریختی گفت د راین خصوص منهم حیرانم که کی این خیارها را دامن من کرده است.




کلمات کلیدی :